my prisoner
پارت ۲۷
فلیکس: آقا..همونطور که میدونید بیشتر اعضای گروه ۵ ماموریت هستن و فقط ۲ نفر از گروه ۵ هستن. (بقیتون از قبلیا نبودین🥲)
از گروه ۵:
@jeoqx
@rocen
گروه ۶:
@moooooooz
@red_violet
@hwang_hiora
@ro_ra
@kpop112
گروه ۷:
@whyd92750
@donya_darbray
@rezataranom13911215
@rhmany446
و گروه ۸:
@carmen-moonlight
@luna.star
@mahyauiop
@anosha.bostanpira
@artemisabtin2020
هیونجین ، نگاهی به اونا کرد و با پوزخندی کوچک گفت
هیونجین: چان..نگفته بودی همچین بانو های زیبایی اینجا داری..
فلیکس، با اخمی کیوت و جوری که تابلو نباشه یه هیونجین نگاه کرد. هیونجین، متوجه نگاه های فلیکس شد و سریع خودشو جمع و جور کرد.
بنگچان: خب دخترا..برای نقشه اماده هستین؟
همگی سری تکون دادن.
بنگچان: خیلی هم عالی بفرمایید خانم ها..
همه روی صندلی نشستن.
بنگچان: خب نقشه از این قراره..با دقت گوش کنید چون یکبار بیشتر نمیگم.
خب همونطور که میدونید نقشه ما نابود کردن اون آشغال هایی هست که میخواستن منو نابود کنن..میخوایم تمام مافیا پارک رو نابود کنیم..متوجه شدین؟
همگی سری به نشونه تایید تکون دادن.
(توجه کنید که الان دویون هنوز بیرون عمارته)
بنگچان: اول از همه..ورودی عمارت اون ها یک عالمه نیرو هست که باید از سر رامون برشون داریم..برای این کار گروه ۸..حواس تمامی اون هارو پرت میکنید و اون هارو میکشید و دن در میمونید تا اگر مشکلی رخ داد به ما خبر بدین..بعد وقتی که وارد میشین چندین راهرو و اتاق ووجود داره که هدف اصلی ما..اتاق طبقه بالا هست..اتاقی با در مشکی رنگ..که اتاق پسر و همسر رئیس اونجا هست وارد اون اتاق میشید و بی سر صدا اونارو رو میکشید و فرار میکنید.. این کار ، برای گروه ۷ هست..با این کار..اون پارک احمق میفهمه که با کی در افتاده..
و میرسیم به نقشه مهم تر..پیدا کردن اون مرتیکه...و نجات دادن سونگمین..گروه ۵ و ۶ مسئول اسن کار هستن..اون رو پیدا میکنید..می گیریدش و اون رو داخل اتاق شکنجه میندازین و از زیر زبونش محلی که سونگمین رو قایم کرده میکشید.. و تا من برنگشتم کار دیگه ای انجام نمیدید و نمیکشیدش فهمیدین؟..و هیونجین، فلیکس .. شما بعد با من میان..
بنگچان، از صندلیش بلند شد و روبه همه گفت
بنگچان: این از نقشه..امشب راس ساعت ۱۰ انجام میشه..متوجه شدین؟
همگی بله ای گفتن.
بنگچان: میتونید برید و برای ماموریت اماده شید.
همگی ، به غیر از هیونجین و فلیکس از اتاق بنگچان بیرون اومدن.
ویو سونگمین
اروم اروم چشمام رو باز کردم..تنها چیزی که میدیدم سیاهی مطلق بود..از تاریکی متنفر بودم..همیشه ازش میترسیدم و الان دقیقا تو کابوسم هستم..دست و پاهام رو تکون دادم و متوجه شدم که بسته شده. اروم ، قطره های اشک از چشمام پایین افتادن. اگه بنگچان حرفم رو باور میکرد الان این اتفاق برام نمی افتاد..اصلا متوجه شده من نیستم؟..معلومه که نه..
فلیکس: آقا..همونطور که میدونید بیشتر اعضای گروه ۵ ماموریت هستن و فقط ۲ نفر از گروه ۵ هستن. (بقیتون از قبلیا نبودین🥲)
از گروه ۵:
@jeoqx
@rocen
گروه ۶:
@moooooooz
@red_violet
@hwang_hiora
@ro_ra
@kpop112
گروه ۷:
@whyd92750
@donya_darbray
@rezataranom13911215
@rhmany446
و گروه ۸:
@carmen-moonlight
@luna.star
@mahyauiop
@anosha.bostanpira
@artemisabtin2020
هیونجین ، نگاهی به اونا کرد و با پوزخندی کوچک گفت
هیونجین: چان..نگفته بودی همچین بانو های زیبایی اینجا داری..
فلیکس، با اخمی کیوت و جوری که تابلو نباشه یه هیونجین نگاه کرد. هیونجین، متوجه نگاه های فلیکس شد و سریع خودشو جمع و جور کرد.
بنگچان: خب دخترا..برای نقشه اماده هستین؟
همگی سری تکون دادن.
بنگچان: خیلی هم عالی بفرمایید خانم ها..
همه روی صندلی نشستن.
بنگچان: خب نقشه از این قراره..با دقت گوش کنید چون یکبار بیشتر نمیگم.
خب همونطور که میدونید نقشه ما نابود کردن اون آشغال هایی هست که میخواستن منو نابود کنن..میخوایم تمام مافیا پارک رو نابود کنیم..متوجه شدین؟
همگی سری به نشونه تایید تکون دادن.
(توجه کنید که الان دویون هنوز بیرون عمارته)
بنگچان: اول از همه..ورودی عمارت اون ها یک عالمه نیرو هست که باید از سر رامون برشون داریم..برای این کار گروه ۸..حواس تمامی اون هارو پرت میکنید و اون هارو میکشید و دن در میمونید تا اگر مشکلی رخ داد به ما خبر بدین..بعد وقتی که وارد میشین چندین راهرو و اتاق ووجود داره که هدف اصلی ما..اتاق طبقه بالا هست..اتاقی با در مشکی رنگ..که اتاق پسر و همسر رئیس اونجا هست وارد اون اتاق میشید و بی سر صدا اونارو رو میکشید و فرار میکنید.. این کار ، برای گروه ۷ هست..با این کار..اون پارک احمق میفهمه که با کی در افتاده..
و میرسیم به نقشه مهم تر..پیدا کردن اون مرتیکه...و نجات دادن سونگمین..گروه ۵ و ۶ مسئول اسن کار هستن..اون رو پیدا میکنید..می گیریدش و اون رو داخل اتاق شکنجه میندازین و از زیر زبونش محلی که سونگمین رو قایم کرده میکشید.. و تا من برنگشتم کار دیگه ای انجام نمیدید و نمیکشیدش فهمیدین؟..و هیونجین، فلیکس .. شما بعد با من میان..
بنگچان، از صندلیش بلند شد و روبه همه گفت
بنگچان: این از نقشه..امشب راس ساعت ۱۰ انجام میشه..متوجه شدین؟
همگی بله ای گفتن.
بنگچان: میتونید برید و برای ماموریت اماده شید.
همگی ، به غیر از هیونجین و فلیکس از اتاق بنگچان بیرون اومدن.
ویو سونگمین
اروم اروم چشمام رو باز کردم..تنها چیزی که میدیدم سیاهی مطلق بود..از تاریکی متنفر بودم..همیشه ازش میترسیدم و الان دقیقا تو کابوسم هستم..دست و پاهام رو تکون دادم و متوجه شدم که بسته شده. اروم ، قطره های اشک از چشمام پایین افتادن. اگه بنگچان حرفم رو باور میکرد الان این اتفاق برام نمی افتاد..اصلا متوجه شده من نیستم؟..معلومه که نه..
- ۱۷.۱k
- ۰۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط